هستیهستی، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

دنیای من

گردش یک روز تعطیل

 من برای بار دوم یه روز تعطیل رفتم باغ مادر جون.اونجا خیلی حیوونای مختلفی دیدم از جمله این غازه که نمی دونم چرا من و اینجوری نگاه می کنه.  یه عالمه هم انگور اون جا بود که می خواستم بخورم ولی نمی دونم چرا نذاشتن       ...
26 شهريور 1390

سینه خیز رفتن من

من امروز کلی غلت زدم و سینه خیز رفتم. البته اگه کسی پشت پام و نگیره که من بتونم حرکت رو به جلو داشته باشم شدیدا اعتراض می کنم و صداهایی از خودم در میارم که مامانم از اون به جیغ تعبیـر می کنه    ...
26 شهريور 1390

اولین بار که غذا خوردم

بالاخره منم یه غذایی غیر از شیر خوردم .البته غذا که چه عرض کنم یه قاشق یه چیز بی مزه ای به ما دادن بعدم هی می گفتن شروع کردیم غذا بهت بدیم. اگه همه غذا ها اینجوریه اصلا من همون شیر بخورم بهتره         ...
18 شهريور 1390

پنج ماهگی

بالاخره 5 ماهم تموم شد.حالا دیگه خودم می تونم غلت بزنم.تازه مامانم گفته قراره دیگه بهم غذاهای خوب و خوشمزه بده:)   ...
16 شهريور 1390

3 ماهگی

این عکس و خاله شکوفه وقتی رفته بودیم خونشون از من گرفته.خاله شکوفه خیلی عکس از من داره ها ...
8 شهريور 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای من می باشد